جایی نه چندان دور، همین نزدیکی شهر، معروف است به زادگاه پروانه ها، راهی که برای رسیدن به آن، باید از بین ابرها عبور کرد.
مسیر دسترسی به سرزمین پروانه ها، خاکی است، 16 کیلومتر که از شهر به سمت شمال شرق حرکت می کنید، به بالای کوهی می رسید که ابرها در قله آن در تلاطم و تکاپو هستند.
2 کیلومتر آن طرف تر، راه سرزمین پروانه ها آغاز می شود، مسیری پیچ در پیچ، سرشار از چشمه و پروانه هایی که از همان چند کیلومتری مسیری به استقبالت می آیند که یک طرف آن درختان پر بار فندق تمام قد ایستاده اند.
همسایگی دیوار به دیوار سرزمین پروانه ها روستایی بر سینه کش کوه، شکل گرفته که اهالی آن این روزها شهرنشین شده اند و تابستان به تابستان به روستای خود باز می گردند.
همه حاشیه این روستا، پر از است از درختان فندق، آلو، گردو و توت.
وجود همین توت های سفید و قرمز هم باعث شده تا پروانه ها، مامنی برای زندگی خود پیدا کنند، دور خود پیله بتنند و فارغ از دست حتی روستاییان، به زندگی خود در حاشیه رود ادامه دهند.
زمانی می توان درک کرد که این تکه از بهشت، همان سرزمین پروانه هاست، که بشود رفت میان گل ها، چمن ها و از لا به لای درختان دوید تا به احترام ورود مهمان، پروانه ها به هوا برخیزند و بار دیگر زیر برگ های پهنی که هر یک منزلگاه یک پروانه است، بخزند.
پروانه های کوچک و بزرگ رنگ به رنگی که گاه حتی تنوع رنگ بال آنان بیش از پرهای مرغ عشق است، بر زیر و زبر گل هایی منزل ساخته اند که می توان در حاشیه این روستا دید.
"ما سه ماه تابستان اینجا هستیم و پروانه ها همه سال" این را دختر جوانی می گوید که قصد کوه برای تماشای زیبایی روستای خود کرده است.
"اهالی این روستا، می آیند تا از لذت خنکای تابستان سرزمین خود، استفاده کنند، تفرجگاهی برای انسان ها، منزلگاهی برای پروانه ها" این را دهیار روستا می گوید.
درختان توت و شاتوتی که قدمت هر یک بیش از 50 سال می شود، خبر از استقرار طولانی مدت پروانه ها در این سرزمین می دهد.
"پروانه ای به بزرگی یک کف دست بود روی یکی از شاخه های درخت توت بزرگ کنار رودخانه، هر چه کردیم پر بزند و بپرد، نشد که نشد، رهگذری آمد، سنگی پرتاب کرد، آرامش خانه اش به هم ریخت پر زد و رفت"، این را یکی از اهالی روستایی می گوید که همسایه پروانه هاست.
سرزمین پروانه ها پر است از چشمه هایی که هم محل شرب اهالی روستا هستند، هم پرندگان و هم پروانه ها.
اهالی در خروجی هر چشمه ای لوله ای گذاشته اند که آب از آن وارد حوضچه کوچکی می شود و می توان از آب جمع شده در حوضچه ها، دست و روی خود را به خنکای طبیعت آراست.
کمی آن طرفتر جایی که چندان فاصله ای از درختان رعنای توت ندارد، می شود، صدای شر شر آبشاری را شنید که ارتفاع آن از 9 متر می گذرد و صدای هیاهوی آن تا بالای قله های اطراف می رسد.
هوا خنک تر از اطراف و خود شهر است، بوی طبیعت این سرزمین متفاوت از سایر باغ ها و روستاهاست، آفتاب حتی اینجا، لطیف تر با انسان ها برخورد می کند و خنکای هر شخصی می شود، سایه سار درختان توتی که زادگاه پروانه هاست.
سرزمین پروانه ها در 35 کیلومتری شمال شرق شهر زنجان، یا همان روستای شیلاندر است، روستایی با معماری پلکانی، ساختمان هایی خشت و گلی و مردمی سرشار از سرزندگی.
سوغاتی این روستا، همان فندق، گردو، توت و سینه ای لبریز از اکسیژن خالصی است که خاص این منطقه است.